خدایا تو تو من هستی
======================
خدایا تو تو من هستی؟ یا من تو تو هستم؟
خدایا تو جدا از من هستی؟ یا با من؟ تو من هستی؟ یا من تو هستم؟
خدایا نه می توان گفت که تو من هستی؟ که اگر چنین باشد خداییت به پایان رسیده است. نه می توان گفت که من تو هستم که ادعای گزاف است. نه می توان گفت که من غیر تو هستم. که مملکتت ناقص کنم. نه می توان گفت که تو غیر من هستی که هستیم به باد رود.
خدایا از دور بخوانمت؟ یا نزدیک؟
چون دوستان و آشنایان بخوانمت یا غریبه؟
خدایا.
می دانم.
می دانم تو آنجا نشسته ای و مرا می بینی.
می دانم که مرا می سرایی و می فهمی.
می دانم که می دانی.
می دانم که با من بالا و پایین می آیی بدون اینکه از بالای خود پایین بیایی.
می دانم غم و ترسم را درک می کنی بدون آنکه به آن مبتلا شوی.
می دانم که تو از بهترین ها بهترینی و از مهربانترین ها مهربان تر و از قدرت مند ترین ها قوی تر و از دانا ترین ها دانا تر.
ولی نمی دانم.
نمی دانم من چه کسی هستم؟
آری من تو را از خودم بهتر می شناسم.
تو که معلومی.
من که هستم.
به راستی غایت حماقت است در پی تو گشتن و تو را جستجو کردن.
حماقت است فیلسوف و عارف تو بودن.
که تو گم نشده ای که نیاز به یابنده داشته باشی.
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را ؟
ولیکن. ای مهربان. این بدن خاکی.... هر چه هست... می خواهد من باشم می خواهد من نباشد.... این روح ضعیف. این فکر کوتاه. این موجود کم وجود. مشکل دارد.
پس بیا کمکش کن.
شاهش کن. موفقش کن. بالایش ببر که نه کاری بر تو سخت است و نه بخل از درگاه تو شنیده شده است. و بسیار دیدیم نمونه های اعجاز تو را که نه
هر چه دیده ایم و می بینیم جز اعجاز تو نیست.
از دیده ی من تا تاریک ترین موجودات. در دیده ی من و در آنچه دیده شود. همه اعجاز توست که هر روز جلوه تازه می کند و هر آن اعجازی روی اعجاز دیگر می نماید.
پس خواهشم بیهوده نیست و امیدم از روی اشتباه نیست و به تو امید دارم.
البته صلاح کار خویش خسروان دانند.