:) صلوات بفرستیم
موضوعات وبلاگ
معرفی وبلاگ
سلام در این وبلاگ مطالب زیر را گرد آورده ام: + گزیده هایی از سخنان علمای عزیزی که شنیدن حرف هایشان واقعا برای یک انسان دانشجو و حق طلب لازم به نظر می رسد . + آیات، احادیث و اشعاری که به نظرم جالب می آید و جای فکر دارند. + نوشته های خودم در زمینه های شعر و فلسفه و عرفان و دل نوشته و اقتصاد و سیاست و الکترونیک(که رشته تحصیلی ام است) و فیزیک. یا علی
جستجو در وبلاگ
همراه با آیات قرآن
آیه قرآن تصادفی
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 363031
تعداد نوشته ها : 507
تعداد نظرات : 8
حدیث
حدیث موضوعی
وصیت نامه شهدا
وصیت شهدا
دانشنامه قرآنی
سوره قرآن
تدبر در قرآن
آیه قرآن
اوقات شرعی
اوقات شرعی


تجربه

=======================

 
آیا همه چیز تجربی است؟

===================
شما فکر کردید که فلسفه چیه ؟
اینکه دو نفر بیان کنار هم بشینن و از اصطلاحات قلمبه سلمبه حرف بزنن و کسی نفهمه ؟
نه داداش.
اگر دقیق بشید می بینید که حتی همین صحبت هایی که دارید می فرمایید
حتی این مقایسه ی علوم
حتی همین کلام های روزمره عامیانه
در اون لایه های عرفان
و بعد منطق و فلسفه
وجود داره
و بعد از اون لایه های تجربی!!!

عزیز!
اصلا شما به این فکر کردید که تجربه از کجا میاد؟
اصلا شما از کجا به تجربه اطمینان می کنید؟
اگر خوب فکر کنید می بینید که حتی همین تجربه هم درش لایه های بالاتری وجود داره که فلسفیه!!!!
حتی اگه شما به همین سوال من هم بخواید پاسخ بدید باید با فلسفه پاسخ بدید!
--------------
توضیحات اضافه :
موضوع سر این نیست که کدوم علم رو باید حذف کرد و کدوم باید بمونه
در اینکه ما به همه نیاز داریم شکی نیست
ولی موضوع سر ارزش و نحوه ی قرار گیری و رتبه هر علمی هست.
مطمئنا علمی که خودشناسی رو در خودش داره ( معرفت النفس ) درجه اش از
علمی که باهاش هرچیز رو "بما هو هو" و به صورت عقلی می شناسه بالاتره(فلسفه)
و مطمئنا این علم از تجربه کردن در رتبه بالاتری هست.

شما دقت نکردید ، وگرنه در هر بار تجربه ما مدام از عقل و تفکر منطقی و فلسفه استفاده می کنیم پس در لایه ی بالاتر تجربه ، فلسفه قرار می گیره.
در هر تجربه لا اقل یک مقایسه وجود داره
یک نتیجه گیری وجود داره
و اینها بدون تفکر و فلسفه غیر ممکنه!


شاید اینها خیلی بدیهی باشه و بخاطر بدیهی بودنشون مغفول واقع بشه ، ولی من یه مثال می زنم تا روشن بشه:
فرض کنید که ما 50 مورد آزمایش داشتیم و از روی این آزمایش می خوایم نتیجه بگیریم...

بعد از اینکه حواس ما 50 مورد آزمایش را تک تک وارد ذهن ما کردن ، از این به بعد دیگه چیزی به اسم حس وجود نداره!!!!
همه اش تفکره!
همه اش فلسفه است.
کی میاد اونجا به ما بگه که بعد از 50 آزمایش یکجور ، به احتمال قوی مورد 51 ام هم همونطور خواهد بود؟
حواس؟؟؟؟؟
یا تفکر و منطق ؟
آیا اینجا عقل در نزد خودش نمیاد صغرا کبرا کنه؟
آیا اینجا عقل نتیجه گیری فلسفی و بر اساس منطق انجام نمی ده ؟
آیا در لایه ی بالایی این تجربه عقل در حال فلسفیدن نیست؟
اصلا آیا کل تجربه رو بشکافیم و بررسی کنیم ، چیزی غیر از تفکر و فلسفه پیدا خواهیم کرد؟
آیا تجربه تنها یک بخش کوچیک از تفکر و فلسفیدن نیست ؟؟؟؟؟ عایا؟
من نمی دونم تا حالا شما به فرآیند تجربه کردن که اون رو یگانه راه وصول به حقیقت می دونید تفکر کردید؟ بررسی اش کردید؟
خواهش می کنم یک بار با خودتون یک نمونه تجربه ای که کردید رو بررسی کنید تا ببینید از ابتدا تا انتهای اون چیزی غیر از "صغرا و کبرا و نتیجه گیری" ، غیر از "قضاوت" ، غیر از "تفکر" و غیر از "مقایسه" نیست و اینها همگی فلسفه هست و همگی بر پایه ی منطق!!!
توجه بفرمایید حتی شما اگه بخواید جواب من رو هم بدهید باز باید از منطق و فلسفه و دلیل استفاده کنید!!!!
در این صورت قدرت این دانش معلوم میشه!!!
و البته همونطور که گفتم دانش دیگری هم هست که بالاتر از این قرار بگیره و کلیه نتایج این علم ( فلسفه ) منوط به نتیجه گیری های پیشین اون علم ( عرفان ) باشه .
در اون صورت متوجه می شیم که تجربه چیزی نیست ، غیر از مقدار اندکی تفکر که در نوع و جهت خاصی محدود شده!
( و البته باز تکرار می کنم ، که این چیزی از ارزش های تجربه کردن کم نمی کنه و هر علمی جایگاه خاص خودش رو داره



تجربه تجربه نشده

====================

سوال اینجاست که از کجا معلوم است که تجربه درست از آب در بیاید؟
یعنی سیبی که 5 بار تا حالا به زمین افتاده است ، از کجا معلوم بار ششم و هفتم هم از بالا به پایین بیافتد ؟
من چطور به این نتیجه می رسم که چیزی که چند بار آزمایش شده است و رفتار خاصی داشته است ، باز هم دفعه ی بعد همان رفتار را از خود نشان خواهد داد؟
آیا این یک امر بدیهی و ثابت نیست ؟
یا اینکه این اصل هم به مرور زمان تغییر می کند ؟ و دیگر به تجربه نمی توان اطمینان کرد ؟

 

 

 
تجربه خوب است اما ناقص است و همه چیز نیست

===============

هرگز نمی خواهم جایگاه تجربه را زیر سوال ببرم و آن را منکر شوم.
تجربه چیز خوبی است.
ولی می خواهم نشان بدهم که تجربه اصالت ندارد.
بلکه تجربه تنها نوعی از اندیشیدن می باشد.
و وابسته به لایه های بالاتر از آن مثل تفکر و استدلال و فلسفه و بالاتر یعنی حضور و معرفت النفس هست.

 

 

 

 

 
رابطه تجربه و فلسفه

===========================

اما استنباط انسان از افتادن سیب درظاهر امر نیست بلکه ذهن کنجکاوگرانسان ازاین اتفاق به دنبال علت آن است
       

این از نظر من یعنی:
قانون علیت فراتر از تجربه در حال عمل است
اگر قانون علت و معلول نباشد ، تجربه ای نیست ، به هیچ وجه.
پس چیزی داریم که از قانون تجربه بالاتر است و آن قانون علیت است.

   

که نتیجه میگیرد که جاذبه علت افتادن سیب است
   

پس می دانیم که نتیجه گیری کردن لایه ای بالاتر از تجربه کردن است.
در اینجا ما استدلال می کنیم ،
ما نتیجه می گیریم.
ما در لایه ی بالایی ذهن و ادراک خودمان در حال تفکر محض هستیم.
علت می جوییم .
علت می خواهیم.
معلول را می بینیم و بعد استدلال می کنیم و بعد نتیجه گیری می کنیم. ( البته ممکن است این "بعد"ی که من آوردم از نظر زمانی نباشد ، ولی از نظر رتبی "بعد" هست )


دوشنبه 31 1 1394 23:27
X