======================
هنگام نوشتن معمولا ما افکار درونی خودمان را همان طور که برای ما آشکار است به کلام (و احیانا به صحنه نوشتار یا به روی صفحه کلید رایانه!) می آوریم، غافل از اینکه مخاطب ما با سیر درونی افکار ما و آگاهی های ما ممکن است نا آشنا باشد و از این روی نمی تواند متن را دریافت کند و بشنود.
فلذا برای رفع این مشکل بهتر است که با مخاطب خویشتن پنداری کنیم یا به بیان ساده خودمان را جای او بگذاریم و از دید او دنیا را نگاه کنیم (البته هر از چند گاهی! نه به صورت دائمی! )
کسانی
که ناشنوا هستند لال هم می شوند.
==========================
مطلب جالبی است که به زیست شناسی مربوط می شود. انسان
هایی که به صورت مادرزاد ناشنوا هستند (یا حتی آنها که بعد از مدتی شنوایی خود را
از دست می دهند!!!!!!!!) لال می شوند.
از یک نگاه: می توان گفت کلام درون سمع است و شاید
بتوان این را به نوری تشبیه کرد که به جسمی می خورد و بازتاب دارد.
از یک نگاه: می توان گفت برای خوب گفتن، باید
خـــــــــــــــوب شنید!
از یک نگاه: می توان به آیه ی وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ
شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ
تَشْکُرُونَ ﴿النحل: ٧٨﴾ اشاره کرد و گفت که اصلا شاید خود بینایی از دیده
شده بوجود می آید. یعنی اصالت با خارج است. یعنی فهمنده چیزی غیر از فهم نیست و
فهم هم چیزی غیر از فهمیده شده نیست. (البته من خودم این حرف را قبول ندارم و
دلایلش را هم گفته ام)