(۱) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿التین: ٥﴾ گویا انسان رد شده به سمت اسفل به جز مومنین!
(۲) قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ ﴿٩٧﴾ فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ ﴿الصافات: ٩٨﴾ اشاره به دشمنان حضرت ابراهیم (ع)
(۳) إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا ﴿النساء: ١٤٥﴾
(۴) إِذْ جَاءُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ﴿الأحزاب: ١٠﴾
(۵) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ ﴿فصلت: ٢٩﴾
(۶) إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَٰکِن لِّیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَىٰ مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿الأنفال: ٤٢﴾
(۱) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿التین: ٥﴾
(۲) فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ ﴿الحجر: ٧٤﴾
(۳) فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ مَّنضُودٍ ﴿هود: ٨٢﴾
انسان اگر بیهوش باشد ، درد را نمی فهمند. جای تفکر هم دارد که چگونه و چرا "نفس" درد می کشد در حالی که مشکل مربوط به دیگری (بدن) با مشکل روبرو است. و همینطور اینکه آیا این درد کشیدن را می توانیم تعبیر به سوختن و سوزش و سوختگی کنیم؟
گمان می کنم که تمام عذاب ها را خدا آتش می داند . حتی
عذابی که حضرت علی (ع) از آن اینگونه یاد می کند:
فکیف اصبر علی فراقک
واژه هایی مثل دل شکسته یا دل سوخته هم به همین ترتیب در
فارسی آورده شده.
فکر می کنم که همین جهنم بهشت هم هست.
یعنی اینکه دیده باید درست باشد تا بهشت خدا را ببیند.
وگر نه مگر کسی می تواند بگوید که جهنم جزو "فثم وجه
الله" نیست؟
بله بد است برای شخص بد کاره. چرا که همان رحمت خدا حکم
غضب اش هم هست.و این دو جدای از هم نیستند.
فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ
الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ
یعنی کسی که می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست - عاشقم بر همه
عالم که همه عالم از اوست
وقتی از جهنم هم عبور می کند یا بالاتر حتی هنگامی که در
فراق یار است و با انواع و اقسام آتش ها می سوزانندش آنها را خاموش می بیند! بلکه
بالاتر آنها را باغ و بوستان می بیند و لذت می برد.
از فراق نمی سوزد که مدام وصال می بیند و چون روی به روی
او دارد از کالبد رسته و مجرد شده ، حال خواهد به آن درد برسد یا نرسد. خواه کالبد
آتشینش باشد ، خاکی باشد ، یا هر چه...
آیا اولیاء خدا که نگاهشان به سوی خداست ، در همین جهان
بهشتشان بر پا نشده؟
من می گویم که شده.
نشان به این نشان که فرمودند:
من مات فقد قامت قیامته
و بعد فرمودند : موتو قبل عن تموت
و نیز به آن نشان که آن نوجوان عارف نزد پیامبر (حارثة بن
مالک بن نعمان ) بهشت و جهنم آینده را که باید دو مکان جدا از هم باشند و اهالی آن
که باید تبیعتا از هم دور باشند. همزمان می دید در همانجا و آن زمان می دید.
دیدن روی تو را دیده جان بین باید // وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است