قرآن پیشوای ماست یا ما پیشوای قرآن؟
=====================
سلام،
نکته ای که لازم می بینم بیان کنم این است که ما نباید خود را امام قرآن قرار بدهیم.
به صورت خلاصه ما در مواجهه با کلام الله دو حالت داریم:
1. حرف در دهن قرآن بگذاریم.
2. ببینیم قرآن چه گفته.
حالت اول این است که ما مسائلی که در ذهن داریم را سعی کنیم با آیات قرآن تطبیق بدهیم. این روش هر چند که خروجی صحیح هم در بعضی موارد بدهد نادرست است. بدترین مثالی که برای این حالت می توانم عرض کنم این است که ما مثلا از پیش فرض کنیم که خداوند دست ندارد. بعد با این پیش فرض به سمت آیات کلام الله المجید برویم و احیانا اگر جایی دیدیم که خداوند طوری صحبت کرده که از آن صحبت مشخص می شود خداوند دست دارد یکی از موارد زیر را برگزینیم:
v یا بگوییم این حرف اشتباه است. (که الحمد لله مسلمانان حتی اگر قائل به ظالم بودن خدا باشند، این یکی را نمی گویند)
v یا بگوییم قرآن تحریف شده و اصلش این نبوده (که الحمد لله این را هم بنده نشنیدم)
v یا بگوییم که این حرف تشبیه است و خداوند منظورش از این که فرموده این نبوده.
v یا بگوییم این حرف باید تاویل شود.
v یا اینکه بگوییم جزء آیات متشابه و منسوخ است و نباید جدی گرفت.
================
باید از کسی که این نظر را قبول کرده چند سوال پرسید:
· چرا خداوند تشبیه کرده و چرا راست و اصلش را نگفته؟ آیا بیان این مسائل (مثلا اصل آن چیزی که خداوند به یدالله تشبیه کرده) با زبان عربی غیر ممکن بوده که خداوند دست به تشبیه زده است؟
· چه دلیلی بر اینکه این تشبیه است و اصل نیست وجود دارد؟ (آیا در آیه از کلمه ی "ک" یا "مثل" یا "متشابه"و ... استفاده شده است؟ (در صورتی که این کلمات را به مراتب می توان در آیات مختلف دید!!!!!!!!!!)
· چه کسی قرار است تشبیه را بیان کند؟ آیا امام معصوم گفته که این تنها شباهت است؟ یا ما داریم می گوییم؟ اگر ما می گوییم با چه معیاری می گوییم؟ مثلا با چه معیاری "یدالله" را یک نفر می تواند بگوید تشبیهی از قدرت خداست؟ یا یک نفر دیگر بگوید منظور "فعل خدا" است؟....
· اگر این تشبیه است، آیا اصل کلام اشتباه و دروغ است؟ باید توجه کنیم کسی که می گوید این یک تشبیه است قائل به این شده که نص کلام الله دروغ بوده!!! چه طور؟ مثلا ما می گوییم منظور خدا از ید الله چیزی است خلاف وجود ید الله! حالا باید از کسی که به این تشبیه قائل است پرسید پس نص قرآن چه؟ وقتی که خود قرآن گفته "خداوند دست دارد" آیا این حرف اشتباه است؟ یا اینکه هم خود شبیه درست است و هم متشابه؟!!!!!!
یک مثال از زندگی روزمره می زنم: الان یک نفر آدم کارشناس می آید به ما می گوید زمین صاف است. (در صورتی که ما هم به این اعتقاد داریم که زمین گرد است و هم به این اعتقاد داریم که طرف کارشناس و راستگو است و حرفش درست است) آیا ما در اینجا اجازه داریم که کلام این فرد را قائل به تشبیه شویم و بگوییم منظور طرف از اینکه زمین صاف است این بوده که (مثلا) قسمت هایی از زمین صاف است یا افرادی که روی زمین زندگی می کنند انسان های صاف (و صادق) هستند و ... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
=================
تاویل هر چند در اصل خود امری درست و عالی است ولی متاسفانه امروزه ابزاری شده برای کشاندن حرف خداوند متعال به تمایلات نفسانی ما!
دقیقا همان پرسش هایی که از شخصی که قائل به تشبیه بود باید اینجا از شخصی که قائل به تاویل است پرسید و مهمترین پرسش این است که "آیا نص کلام الله دروغ است؟"
تاویل یعنی چه؟ چه کسی اجازه دارد تاویل قرآن را بیاورد؟ اگر قائل به یک "اول" برای این کلام باشیم و این را "دوم" بدانیم، آیا ممکن است دوم اشتباه باشد؟
یا اینکه هنگام تاویل باید این را هم در نظر داشته باشیم که هم دوم درست است و هم اول! این طور نیست که یک سطح از قرآن دروغ باشد و یک سطح دیگر راست. بلکه قرآن تمام لایه ها و سطوحش درست و راست هستند.
برای "ید الله" ممکن است ما تاویل بیاوریم که درست هم باشد ولی هیچ گاه اجازه نداریم که بگوییم خود ید الله دروغ است و تاویلی که ما از آن ارائه می کنیم راست است.
======================
باز هم متاسفانه عده ای زیر لقای اینکه آیاتی از قرآن منسوخ و متشابه است دست به قرآن می برند و سعی می کنند کلام خداوند را مطابق ذهن خودشان تنظیم بکنند.
خیر،
اگر ما معتقد به ناسخ و منسوخ هستیم اعتقاد داریم که هم ناسخ صحیح است و هم منسوخ.
دقیقا مانند ائمه بزرگوارمان که اگر یک امام رفت و امام دیگر آمد اولی را کذب و دروغین و اشتباه معرفی نمی کنیم.
اگر به آیه ای رسیدیم که یقین داشتیم متشابه است آن را دروغ نمی دانیم!
اصلا باید به اصل ناسخ و منسوخ توجه کرد و دید که چرا خداوند متعال مواردی را منسوخ فرموده است؟ خلاصه نظر بنده راجع به منسوخ این است که جایی که در حال حرکت باشد (دنیا، عالم خلق) و زمان درش جاری باشد به واسطه تغییر، حالات جدیدی می گیرد که متناسب با حالات جدید نیازمند دستورات جدید است. در عوض جایی که درش تغییر و فساد نباشد و خلود و جاودانگی باشد و زمان وجود نداشته باشد و... (آخرت و عالم کن فیکون و عالم امر) دستورات ثابت و پا بر جا هستند.
حالا در عالم متحرک ممکن است صورت دستورات و احکام تغییر کند ولی ذات دستورات که همان دستورات عالم امر باشد ثابت و یکسان است.
مثلا فرض بفرمایید بچه ای دارید که دارید او را تربیت می کنید، یک بار به او می گویید بنشین، یک بار می گویید پا شو یک بار نوازشش می کنید و یک بار با او قهر می کنید... ولی در دل این دستورات پیوسته مفاهیم و دستوراتی ثابت وجود دارد مثل: "پیوسته از من اطاعت کن" ، "من خیر تو را می خواهم" و ...
با توضیحات بیان شده مشخص می شود جایی که بحث تغییر محمول مطرح نباشد خبری از منسوخ هم نیست و این منسوخات و تغییرات راه در عالم بالا و موارد کلی ندارند بلکه صرفا متوجه موارد جزئی و عالم پایین است.
================
با توجه به موارد گفته شده حال به اشاره به راه کار می پردازیم. اگر ما نخواهیم قرآن را به رای خود (و طبق آنچه درست می پنداریم) تفسیر، تاویل، ترجمه و تشبیه کنیم باید ببینیم خدا در قرآن چه گفته و برای این کار نیاز به دو ابزار "خواست" و "راستی" داریم.
باید با گوش باز (و دهان بسته) به نزد قرآن رفت.
باید از عقاید شخصی خالی شد (ولو مدتی کوتاه) تا بتوان دید حرف خدا چه بوده.
باید به جای اینکه ببینیم کدام کلام خدا مطابق عقیده صحیح (ما) نیست ببینیم کدام عقیده ما مطابق کلام خداوند متعال نیست.
باید به این قائل بود که نص کلام الله مجید صد در صد درست است و اگر جایی اشتباهی دیده شد این اشتباه را بر عقاید خود حمل کنیم نه کلام خدا.باید ذهن خود را تشبیه و تاویل و تفسیر کنیم نه کلام خدا را. (منظور اشتباه بیان شده در متن است نه اصل تفسیر و تاویل و تشبیه)
و من الله التوفیق