سلام
در این وبلاگ مطالب زیر را گرد آورده ام:
+ گزیده هایی از سخنان علمای عزیزی که شنیدن حرف هایشان واقعا برای یک انسان دانشجو و حق طلب لازم به نظر می رسد .
+ آیات، احادیث و اشعاری که به نظرم جالب می آید و جای فکر دارند.
+ نوشته های خودم در زمینه های شعر و فلسفه و عرفان و دل نوشته و اقتصاد و سیاست و الکترونیک(که رشته تحصیلی ام است) و فیزیک.
یا علی
جلسه 289
---------- 099212======================آشیانه سیمرغ
کوه قاف است که مقام معنوی بالا است.رستم بواسطه
زال و سیمرغ به عالم معرفت و منطق الطیر وصل می شود و ایده می گیرد.پرواز یعنی
اوج معنی و معرفت.و علمنا منطق
الطیر.بود جهل علمی
که برهان نشد.باران پاک
می کند و می رویاند. علم هم همین کار را با روان انسان می کند.فردوسی بر
نام تاکید دارد ولی منظورش نشان دروغین نیست که
جلسه ٢٧٦بوعلی گفته
جسم در ذات پیوسته است جرا که اگر گسسته بودی قابل ابعاد نبودی.چرا؟ چون
که از کنار هم قرار دادن بی بعد ها ، با بعد ، تشکیل نمی شود.حرکت هم خودش
یک اتصال است و از لحظه ها تشکیل نمی شود بلکه می توانیم به آن ها تقسیم کنیم.و در این
جهان همه چیز به همه چیز متصل است.( حتی پروانه ای که در آفریقا بال می زند به
اتفاقاتی که در سمت دیگر کره ی زمین روی می دهد مرتبط است
جلسه ٢٧٥-920901===========================آیا شناخت
بخشی از هستی است ، که هستی را می شناسد؟ یا خارج از آن؟شناخت و هستی
در نظر بوعلی یکی است!همه چیز به
حکم اینکه متحرک است وسط کار است.نه اول است و نه انتها.ولی انسان
به حکم اینکه آزاد است می تواند هر لحظه آغاز داشته باشد.مثلا کافری
که یکباره مومن می شود و زندکی جدیدی آغاز کند!به این خاطر
که می تواند از خودش فاصله بگیرد.انسا
جلسه ٢٧٣-------٩٢٠٨١٧==========================ماده مانع
تعقل است.اشتغال عقل
به یک معقول مانع اشتغال آن به معقولات دیگر می شود. خلع بدن باعث
می شود که تجرد بوجود بیاید و تزاحم و جنک از بین برود.(یعنی مرگ.)ای خنک آن را که پیش از مرگ
مرد// یعنی او از اصل این زر بوی برد// مرگ تبدیلی که در نوری روی// نه چنان مرگی
که در گوری روی.الصلواه معراج
المومن.بالا در این
دنیا نیست
جلسه ی 271============================جدید ترین نهله فلسفی غرب تحلیل زبانی است که ویتگن اشتاین بنیانگذاری
کرده.او متوجه شد زبان فلسفه را بوجود می آورد.می گوید مرز جهان ما زبان ماست.=============================ما زبان هستیم و زبان ذاتا متافیزیک است.انسان همه چیز می تواند خلق کند ولی زبان را نه.زبان را خدا
به انسان می دهد.علمه البیان.علمه الاسما هم یاد دادن زبان است.بی
جلسه 270نفس نطق نیست
بلکه نطق دارد. نفس گفته نیست بلکه گفتن هست.گفته محدود
است و گفتن نامحدود.و به خدا
وصل است. در اصل ،
ما سخن نمی گوییم بلکه هستی از زبان ما حرف می زند. این جهان کوهست و فعل ما
ندا-------------سوی ما آید نداها را صداطوطی فقط
حرف را تقلید می کند ، معنی کلماتی را که می گوید نمی داند .Normal0falsefalsefalseE
جلسه ٢٦٨-------------*************
اتحاد عاقل و معقول **********غیر از بدن
را نفس می گوییم(البته در جلسه بعد گفته می شود که نفس ، بدن هم هست)ذو مراتب
است.هم در مرتبه
ی وهم است و هم عقل...------------------عقل بدون
معقول نمی شود . فلذا همیشه در تفکر و حرکت است.-------------------------------------اگاهی بدون
خود اگاهی نمی شود.هر جیز که
خود را تعقل می کند معقول خود نیز خو
جلسه 259-------------13920413قرآن ظهور
انسان کامل است.حضرت علی
گفتند: من قرآن ناطقم.همه ظالمین
فکر می کنند عادلند ولی چون با خدا که عادل و قسیم واقعی است در ارتباط نیستند در اشتباه
هستند و منافع شخصی خودشان را به عنوان عدالت می شناسند . اگر انسان بی دل شد و از هوای نفسش دست کشید عادل
می شود. دروغگو اوست
که به خودش دروغ می گویند.چون حقیقت خودشان را اشتباه می بینند.
نکات جلسه
٢٥٨-----------انسان تنها موجودی است که دو عالم دارد.هم عالم حیوانات.هم فرشتگان.زبان خانه
اندیشه است. چاه در شعر
عطار یعنی باطن.یعنی از بیرون به درون رفتن.و آه و تنفس
هم یعنی از درون به بیرون آمدن.اشک و آه
از چاه معرفت بالا می آیند. البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّه
مِفتاحُ الرَّحمةِ؛ آب حیات یعنی : معرفت**می ، زمانی است که معرفت از حد معانی خارج می شود
257-----920428سخن وقتی
گفته شد وارد عالمی می شود که به قول فیلسوف آلمانی: عالم سوم است.نه عین است و نه
ذهن.در یک کتاب
، حجم آن ، عین است و معانی مندرج در آن که در ذهن ما هست ، ذهن است ، عالم ذهن است
و این معانی که هنوز درون ما نیامده است عالم سوم است.Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
256--------920421عادت بزرگترین
دشمن تفکر است.ان الله لا
یغیر القوم حتی یغیر ما بانفسهم. هفت شهر عشق
عطار هفت لایه ی درونی عطار است. Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
255---------920414-------جلسه ای زیبادر نظر مجنون
غیر لیلی مرده است.!!!****کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام.****هدهد نماد
پرواز روح آدمی است.پرواز از
این جهان به جهان دیگر.از ملک به
ملکوت.از ناسوب
به لاهوت.از دنیا به
آخرت.هد هد خود
حضرت سلیمان است.همه ی پرندکان ِ منطق الطیر ، مرتبه ای از درون آدمی است.*********الله اکبر(تکبیر نماز) هم یعنی ماسوا را مر
جلسه 254--------920407سالک یا همان
آگاهی می تواند به تمام زمان ها سفر کند و به زبان حال با همه صحبت کند.خدا شکم ندارد
پا ندارد ولی دست دارد!!!.دست مظهر
قدرت خداست.----------------------کوه انانیت
انسان است.که سخت و
بزرک است و با تجلی ، مندک و محو و نابود می شود.و با رفتن
کوه ، تجلی حق ظاهر می شود.خداوند
می فرماید: انا عند قلوب منکسره.Normal0false
جلسه ٢٥٢نور و ظهور
و حضور یک معنی هستند.حیوان هوش
دارد و نظر ندارد.هنر سه قسمت
است:اخلاق،زیبایی
شناسی،دیناُمی(درس
نخوانده ، لقب پیامبر): یعنی سکوتی که صدایش از حق است.Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
251-------920310------------------------------------انسان از
ابتدای بدنیا آمدن که دنبال شیر مادرش می گردد تا آخر عمرش همیشه دنبال چیزی است. انسان همیشه
طلب دارد و ناراضی است.حتی اگر کل
هستی را تسخیر کند هوس تسخیر غیب را دارد. و بالاترین
چیزی که می خواهد جاودانگی است. و از این
جاودانگی آگاهی دارد!!! و می خواهدش. و انسان تنها
موجودی است که بین
صحبت سالک
با بهشتجلسه 250-----------920303-----------------------پرسش ،
تقوای عقل است. عقل به عنوان
فکر فعالیت محض است.حرکت است.زندگی است.زندکی بدون
سوال نمیشود. بهشت می گوید
من بهشت دیگری دیده ام که بهشت شده ام.
یعنی جمال حق. یعنی کوثر.*****حضرت آدم هم این بهشت را بخاطر آن بهشت رها کرد!!!!!***********راه رسیدن هم ولایت امیر المومنین است.*****
**مرگ**نکات جلسه
249-----------920227----------------------علت ترس از
مرگ:·
یکی اینکه ناشناخته است.·
یکی اینکه خودمان را جزء طبیعت
می دانیم و نمیخواهیم از آن جدا شویم. تن محل عبور
است.محل ماندن نیست. ***مرگ اختیاری: در قید تن نبودن***قرب نه بالا ونه پستی جست
گفتگوی
سالک فکرت با آتشجلسه 248---------920220----------------------حضرت همان
حضور است آتش نورانی
استگرما بخش
استبالا می رود این آتش غیر
را میسوزاند و چون این جهان را سوزاند آن جهان
زیبا پدید می اید (فرق معجزه با سحر: ) سِحر واقعیت ندارد. نمود است بود نیست.سخنی که از
وادی نیستی می اید در حقیقت از خداست. حضرت محمد
ص فقیرترین بودند و
عطار در مصیبت
نامه با حضرت موسی صحبت میکندنکات جلسه
247--------920213--------------------------کلیم: نه
اینکه بسیار حرف بزند بلکه یک حرف حق خودش بسیاری است. کسی می تواند
گوینده خوبی باشد که شنونده ی خوبی است. تمام جریانات
کوه طور در مندک شدن بعد از تجلی است. موسی نیست که دعوی اناالحق
شنود ورنه این زمزمه در هر شجری نیست
وفای به عهدنکات جلسه
246----------920206---------------------------------الهام: انسان همیشه در صحبت با ضمیر و درونش است.البته اگر روشن و
پاک باشد .می تواند صدای بی صدای آن را بشنودانسان سوال
می کند چون عقل داردبچه ها بنیادی
ترین سوال ها را می پرسد.مثلا این چیه؟من از کجا آمده ام ؟ خدا کیه؟چه کسی به
پرسش های عقل جواب می دهد؟باز هم عقل .پس انسان
ذاتا فیلسوف است.پس عقل هم
رابطه
حضرت محمد ص و عالم**********نکات
جلسه ٢٤٥---- جلسه عالی-----------٣٠ فروردین ٩٢**********----------------------------------------انبیا برتر از بشر نیستن ولی بشر برتر هستن عالم برای
ادم ساخته شده است عالم معنی
داردمعنی عالم
را ادم می فهمدمعنی ، درون
انسان است علم از عالم
قدیمتر استعالم از روی
اکاهی ساخته شده استجسم حضرت
محمد ص در زم
درباره شعری
از منطق الطیر------- شخصی از شیطان به یک عارف شکایت می کند که به من ظلم کرده و عارف
می کوید شیطان هم از تو شکایت داشت که بی اجازه وارد ملک او شده ای.نکته برداری
برنامه معرفت --- -جلسه 224---- 920117-----------------------------شیطان به
سرزمین انسان که فکر انسان است وارد می شود و او را وسوسه می کندسرزمین شیطان
کمراهی است و محسوسات و وهم و خیال بدون عقل است&nb
قصه بایزید خلاصه برداری
برنامه معرفت****جلسه 243****920116--------------------که در شب
از شهر فاصله کرفت و در صحرا رفت و نظم و عظمت افلاک را دید و اندیشید خدایا جرا مردم
به تو توجه نمی کنند و جواب امد که از صد هزار یکی غوغا منظور
بیرون و افاق است و صحرا منظور
صحرای بیکران درون است درون از کهکشان
ها بزرگ تر است غفلت یعنی
غرق جزیات و بیرون بودن و به کلیات و عالم انفس توجه نک
242-----------١٥ فروردینپیر فکر کیست؟(
که به او پناه می برد و از او کمک می گیرد؟) . عقل است .فکر از عقل
می آید.آب دایه است چون غذا میدهد ، پاک می کند.جهان از آگاهی
و بوسیله آن ساخته شده است و اکاهی قبل از جهان است. انسان ظلوم
و جهول است یعنی حد خودش نمی شناسد و از آن پا فرا تر می گذارد.در ره من
شیشه منه...نمی شناسد
چون اصلا حد ندارد.و این دو جنبه مثبت
خلاصه مصیبت
نامه ( کتاب اصلی عطار)جلسه 241-------------
920114------------------------------سالک که همان
فکر در حرکت است ، جستجو می کند و گفتگو می کند (با خودش یا با دیکران). سالک یعنی
راهرو. یعنی متحرک. سالک با همه کفتکو می کند
. با جماد و نبات و انسان و فرشته و نبی.جماد هم شعور
دارد. و جواب می دهد. (در این برنامه ) سالک با آب صحبت می کند. میکوید با این همه
جلسه ٢٤٠اعتدال جزئی
از عقل کل است. ساختار جهان بر مبنای اعتدال است وگر نه فرو می ریخت. اعتدال نه چپ
است و نه راست و یا هم چپ است و هم راست. اخلاق ارسطویی بر اعتدال استوار است . در هر
چیزی افراط بد است . البته زیاد دانستن افراط نیست .(مگر کنجکاوی و فضولی زیاد.) وسط بودن هم از نظر کمی است و هم کیفی است.عقل میزان
همه چیز برای سنجش اعتدال است.مولوی می
گوید: ای ب
جلسه ٢٣٩****دنیا توجه به حس است و آخرت توجه به عقل**** یک سر هست
و هنکامی که هزار سودا شد اضطراب بوجود می اید.دو شمشیر در یک نیام نگنجد. عقل تلاش
می کند با معقول یکی شود.Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA
جلسه 238----------920111---------------------------هنر و زیبا
بینی کشف است یا خلق؟اکر خلق هم
باشد مسبوق به کشف استبتهون کر
بوده!!! ولی تمام هستی موسیقی است!!! امواج دریا موسیقی است. کوه و صحرا هم همینطور.زیبایی زیبا
از بی قیدی می آید.Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA